سکون و زمانهای دور



1

تکلمم دچار مشکل شده :/ خیلی تو پیدا کردن واژه‌ها به مشقت میفتم. یا مثلا املای کلماتی که هیچ‌وقت اشتباه نمی‌کردم رو یادم نمیاد. چه بلایی سرم اومده؟ حل کردن یه سوال متوسط 2 ساعت ازم وقت می‌گیره. واقعا دارم از خودم ناامید میشم. حس میکنم تو سر من hard disk قدیمی و کند گذاشتن و خیلیا ssd دارن. خدا رو شکر قرار فردا کنسل شد. یه دردی تو شکمم دارم که دقیقا نمیدونم کجا میشه. دوست ندارم براش برم دکتر. حس میکنم یه چیزی داره اون تو از هم میپاشه.

۳

مامان میگفت خواب مجیدو دیده. معترض بوده که چرا میخواین بذارین دخترتون بره. اونجا خیلی دوره. دلم براش تنگ شد. مجید دوست دوران بچگیم بود. اصلا شبیه بقیه‌ی پسرا خشن نبود. یه آدم مهربون و حساس با صدای نازک، پوست روشن و موهای صاف خرمایی‌رنگ. تو دنیای بچگی دوست داشتم باهاش ازدواج کنم. اصلا نمیتونم باور کنم که فوت کرده. آخرین باری که دیدمش دیگه بزرگ شده بودیم و دنیاهای متفاوتی داشتیم. ۴ ماه بعد گفتن فوت کرده.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

دربست، بلوار الیزابت، سرفلسطین پیکاسو طرح حسن جمور وکیل پایه یک دادگستری هویج Sergio پی سی صدا مدرس زبان ترکی استانبولی وبسايت شهرستان