مامان میگفت خواب مجیدو دیده. معترض بوده که چرا میخواین بذارین دخترتون بره. اونجا خیلی دوره. دلم براش تنگ شد. مجید دوست دوران بچگیم بود. اصلا شبیه بقیهی پسرا خشن نبود. یه آدم مهربون و حساس با صدای نازک، پوست روشن و موهای صاف خرماییرنگ. تو دنیای بچگی دوست داشتم باهاش ازدواج کنم. اصلا نمیتونم باور کنم که فوت کرده. آخرین باری که دیدمش دیگه بزرگ شده بودیم و دنیاهای متفاوتی داشتیم. ۴ ماه بعد گفتن فوت کرده.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت